-
-
-
-
-
.jpg)
-
-
-
-
-
-
- بدان اي پسر، كه تا كسي لطيف طبع نبود عاشق نشود، از آن چه عشق از لطافت طبع خيزد و هر چه از لطافت خيزد، بي شك لطيف بود، چون او لطيف بود، ناچار در طبع لطيف آويزد، تبييني كه جوانان بيشتر عاشق شوند از پيران ؟!
-
- اما تو جهد كن تا عاشق نشوي؟ اگر گران و اگر لطيف، از عاشقي بپرهيز، كه عاشقي با بلاست خاصه به هنگام مفلسي كه هر مفلسي كه عاشقي ورزد، معاينه در خون خويش سعي كرده باشد. خاصه پير باشد، كه پير را جز به سيم غرض حاصل نشود.
-
-
- پس خويشتن را نگاه دار و از عاشقي پرهيز كن، كه بي خودان از عاشقي پرهيز نتوانند كردن، از آن چه ممكن نگردد كه به يك ديدار كس بر كس عاشق شود، نخست چشم بيند، آنگه دل پسندد، چون دل را پسند افتاد، طبع بدو مايل شود، طبع مايل گشت، آنگاه دل متقاضي ديدار او باشد.
-
-
- اما دوستي ديگر است و عاشقي ديگر در عاشقي كسي را وقت خوش نبود و بدان كه در دوستي، مردم هميشه با وقتي خوش بود و در عاشقي دايم اندر محنت بود. اگر به جواني عشق ورزي، آخر عذري بود. هر كس كه بنگرد و بداند معذور دارد، گويد كه جوان است. جهد كن تا به پيري عاشق نشوي، كه پير را هيچ عذري نباشد. چنانكه از مردم عام باشي، كار آسان تر بود. پس اگر پادشاه باشي و پير باشي، زينهار تا از اين معنا انديشه نكني . . . تا در طريق سياست و حشمت خلل راه نيابد.) اين سخنان عالمانه عنصرالمعالي خطاب به پسرش گيلان شاه بود.
حالا تو بيا سر كارمن؟
نقطه سر خط :
عشق چيست ؟عشق كيست؟ تو كيستي؟اوكيست ؟ من كيستم؟رفيق چيست؟ رفيق كيست؟
زندگي چيست؟زندگي كيست ؟ دنيا كيه؟چيه؟انتظار چيه؟كيه؟
آه ماي گاد بسّسّسّسّه ديگه ! سرم رفت . آخه اين چه ذهن مشوشي تو
داري؟
نکنه اينم از آثار خوندن کتا بهاي آقاي امير خوانيه !!!! (نه بابا) پس چي؟ چته؟ آخه اين چه ذهنيه ! با اين ذهن بهم ريخته واين
همه سوالي که داري !خوب پس معلومه چرا نمي آيي يه پستي ، يه صفحه اي يه خطي يه چيزي بنويسي ! فقط آمدي
فضاي وبلاگو اشغال کردي ! خوب برو تحقيق کن مطالعه کن . اي بابا ...
.
:: بازدید از این مطلب : 729
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
عضو شوید
عضویت سریع
آمار
وب سایت:
<-PollName->
آمار مطالب
آمار بازدید
